اجزای فیلمنامه مستند
۱ -ایدهپردازی ( IDEA )
ایدهپردازی ذات وجودی فیلمنامه سینمای مستند است. تفاوت ایده با خبر( event ) در گسترش آن است. خبر اشاره به موضوعی دارد که در مکان و زمان مشخصی در جهان واقع رخ داده است. این خبر میتواند مربوط به گذشته باشد، در زمان حال رخ دهد و یا احتمال وقوع آن اعلام شود. در مواردی نیز خبر از گذشته وجود داشته و تا آینده ادامه خواهد داشت.
مثلا فیلمنامهای درباره جنگ ایران و عراق خبری از گذشته، سهمیهبندی بنزین خبری مربوط به زمان حال، بحران گرم شدن زمین خبری درباره آینده و وضعیت مسکن در ایران خبریست که از گذشته شروع شده و احتمالا تا آینده نیز ادامه خواهد داشت.
این اخبار با انبوهی از پژوهش و حتی اعلام نقطهنظرهای کارشناسی و اسناد بیشمار ضمیمه، نهایتا به موضوع ( subject ) یک فیلمنامه ارتقا مییابد، اما هنوز قابلیت ایده شدن را برای یک فیلمنامه مستند ندارد.
سؤال: چه زمانی موضوع ایدهپردازی میشود ؟
به طور کلی از زمانیکه اولین جرقه در ذهن فیلمنامهنویس زده میشود و او را نسبت به سؤالی پیرامون یک خبر حساس میکند ، ایده شکل گرفته، اما پردازش نهایی آن در مسیر خلق فیلم ادامه مییابد.
ایدهپردازی شامل هدف دادن به پژوهش است برای رسیدن به مسیری که به جواب سؤال نزدیک شود، و همچنین شامل روش اجرای تصویری نمایش این مسیر است تا آنجا که فیلمی بهدست آمده و پخش شود. از اینرو میتوان ایدهپردازی را در مسیرهای مختلف تولید فیلم، جستوجو کرد.
۱-۱-ایدهپردازی در طرح اولیه ( Frame ):
مخاطب اصلی طرح اولیه بیش از همه تهیه کننده فیلم است. تهیهکننده در اینجا به کسی گفته میشود که از سفارش فیلم تا پخش آن به عهده او بوده و یا در انجام آنها کارشناس و متعهد باشد.
به عنوان مثال در مورد خاموش کردن چاههای نفتی ایران سفارش یا «خبر»ی به کارگردانی داده میشود، کارگردان شخصا یا همراه گروه پژوهشگران و فیلمنامهنویسها تیمی تشکیل میدهند که به طرح اولیه برای تولید این فیلم برسند.
مجموعه اطلاعاتی که تهیهکننده(در این مرحله سفارشدهنده) به گروه نویسنده طرح اولیه از موضوع میدهد، مبنای کار قرار گرفته و نقطه شروع مسیر خلق فیلمنامه محسوب میشود. از این پس طرح اولیه در سه بعد مختلف گسترش مییابد:
الف- پژوهش:
دستهبندی و جمع آوری اطلاعات با نظر به اینکه در هر مرحله تحلیلگر اطلاعات به دو نکته همزمان توجه دارد: اول کیفیت اطلاعات، و دوم اینکه اطلاعات به دست آمده در مسیر گسترش طرح اولیه باشد.
ب- پیشنویس:
فیلمنامه ( Treatment ): اطلاعات به دست آمده که به صورتهای مختلف دستهبندی و قابل استفاده شدهاند باید بر اساس یک مبنای مشترک ساماندهی شوند و آن، سؤال فیلمنامه است. از اینرو میتوان گفت ما در نگارش فیلمنامه مستند تحقیق میکنیم تا به سؤال برسیم و وقتی به سؤال رسیدیم دوباره به تحقیق خود برمیگردیم ( Feedback ) تا بتوانیم مفید یا غیرمفید بودن، در مسیر یا خارج از مسیر بودن، و مهمتر از همه مربوط به سؤال فیلم بودن آنها را تشخیص دهیم.
مجموعه این فرایند دوسویه در پیشنویس فیلمنامه با فرایندهای اجرایی دیگری توام است. گروه تولید در نگارش پیشنویس فیلمنامه مشاورههایی درباره چگونگی تولید و تدارکات فیلمی که قرار است ساخته شود میدهد.
او وظیفه دارد تمامی استعدادها و محدودیتهای موضوع را بررسی کرده و روشهای تولید به صرفه اما دلخواه کارگردان و سفارشدهنده را پیشبینی و ارائه کند.
گروه فیلمبرداران و صدابرداران، به اطلاعات رسیده از موضوع فیلم توجه داشته، سبک کاری کارگردان را در پیشبینیهای خود لحاظ کرده و با یک سؤال اساسی از کارگردان، روش اجرایی خود را مشخص میکنند. سؤال این است؛ موضوع قرار است منطبق بر کدام یک از انواع سینمای مستند (مثلا تقسیمبندی بیل نیکولز) تولید شود؟
ج- شیوه اجرایی:
پاسخ به سؤال فوق در واقع مشخصکننده روش اجرای فیلم است که باید از همان زمان تکوین طرح اولیه پیشبینی شود. اگر آخرین طبقهبندی نوعی سینمای مستند را مدنظر قرار دهیم، به پنج شکل اجرایی
(تشریحی Expository ، مشاهدهگر Observational ، تعاملی Interactive ، بازتابی Reflective ، پیمایشی Performative ) میرسیم. از اینرو دستیافتن به طرح اولیه اجرایی همانقدر اهمیت دارد که رسیدن به شیوه اجرایی و تولید فیلم.
مجموعه این سه عنصر(فیلمنامه، کارگردانی، تولید) قبل از شروع فیلمبرداری خود را در پیشنویس فیلمنامه نشان میدهند. بنابراین تهیهکننده میتواند بر مبنای این پیشنویس، برآورد بودجه انجام داده و امکانات ساخت فیلم را فراهم کند.
۲-۱- ایدهپردازی در مرحله تولید فیلم:
همانطور که قبلا نیز اشاره شد فیلمنامه میتواند در مراحل مختلف به شکل نهایی خود برسد و شکل نهایی آن چیزی نیست جز آنکه سؤال فیلم سؤال مخاطب فیلم نیز بشود، بنابراین امکان دارد وقتی گروه سازنده مشغول فیلمبرداری هستند، با موارد پیشبینی نشده(مثلا تغییر لوکیشن) و اطلاعات جدید(مثلا اظهارات ضد و نقیض یک مصاحبه شونده) مواجه شوند و یا حتی موضوع فیلم بنا بر دلایلی تغییر ماهیتی پیدا کند، باز فیلم از ایده اولیه خود دور نشده و منطبق بر این تغییرات بر مسیر اصلی خود پیش میرود.
فیلم مستند چه بازگو کننده حادثهای در گذشته باشد و چه نمایشدهنده اتفاقی در پیش روی دوربین، در هر دو شکل نیز روند شکلگیری فیلمنامه با توجه به گسترش ایده اولیه امکانپذیر است.
تا آنجا که در مستندهایی که بازنمایی واقعیت میکنند و هیچگونه امکان دخل و تصرف در واقعیت از طرف گروه سازنده وجود ندارد ، روند ایدهپردازی روی میز تدوین به حیات خود ادامه میدهد. تا آنجا که به اعتقاد بسیاری مستندسازان مهمترین بخش ایدهپردازی در مرحله تدوین فیلم متجلی میشود.
با اینحال نباید مانع روند خلاقانه ایدهپردازی حتی بعد از میکس نهایی و اتمام فیلم شد. چرا که شکل نمایش و پخش فیلم و بستهبندیهای تبلیغاتی که مخاطبان را مشتاق دیدن فیلم میکند در مسیر ایدهپردازی فیلم قرار میگیرد، ولی عموما بیشترین خلاقیت ایدهپردازانه فیلم مستند هنگام تدوین فیلم بروز پیدا میکند و شاید آنجاست که فیلمنامه نهایی شکل میگیرد.
۲- نگارش فیلمنامه ( SCRIPT )
اگرچه واژهها اصلیترین مواد اولیه تشکیلدهنده فیلمنامه اند، با اینحال نباید از امکاناتی همچون عکس، فیلمهای آرشیوی، تصاویر مجازی، نوارهای صوتی، انیمیشن و مولتیمدیا در رسیدن به فیلمنامه نهایی چشمپوشی کرد.
امروزه با توجه به امکانات دیجیتالی، هرگونه تغییر در تولید فیلم را میتوان ثبت، و همزمان با فیلمبرداری بهعنوان ماده اولیه فیلمنامه مورد استفاده قرار داد؛ به عنوان مثال، در هنگام کار پرسنلی که قرار بوده چاههای نفتی را خاموش کنند، وقایعی رخ میدهد و یا گفتاری بیان میشود که خود یکی از اجزای فیلمنامه میشود و ازاینرو در دیگر اجزای فیلمنامه تأثیر میگذارد .
امکان ثبت همزمانی این عوامل مؤثر، به فیلمساز توانایی میدهد تا مدام و بیوقفه فیلمنامه نهایی خود را کاملتر و منسجمتر کند. آنچه باعث میشود یک فیلمساز به شیوهای بهتر بتواند سؤال مطرح شده در فیلمش را به بیننده انتقال دهد بهرهوری او از ابزار دیجیتالی نیست بلکه آگاهی او از تفکر دیجیتالی و قدرت انتخاب فیلمساز در این نگرش مدرن فیلمسازی است.
نگرشی که اگر با دانایی ( knowledge ) و دانش( Science ) نسبت به جهان دیجیتالی همراه باشد، رسیدن به سؤال اولیه، پژوهش، ساخت فیلم، تهیه فیلمنامه نهایی و نمایش آن میتواند در یک زمان صورت گیرد. به این نوع فیلمنامهها، «روند غیرخطی موضوع» میگوییم. با اینحال چه فیلمنامه متعارف مستند و چه فیلمنامه مدرن، دربرگیرنده چند عنصر زیر هستند:
۱-۲- ساختار( Structure ):
همانطور که گفته شد ساختار فیلمنامه مستند در روند اجرای خود کامل میشود با اینحال همچون ساختار سینمای کلاسیک دارای سه بخش اساسی است؛ شروع یا طرح سؤال، میان یا بررسی جنبههای مختلف سؤال و جوابهای احتمالی، پایان یا تداوم سؤال در ذهن مخاطب. با چنین نگرشی، «شروع» به عنوان تز فیلم بوده و آنتیتز، خود را در بخش میانی بروز میدهد، اما سنتز میتواند بعد از نمایش فیلم برای بیننده فیلم ایجاد شود.
اگر قصد فیلم رسیدن به سنتز فیلم باشد یا همان جذاب کردن موضوع برای بیننده، به آن ساختار نتیجهبخش میگوییم و اگر هدف کارگردان فقط طرح سؤال باشد و تأثیرات مختلف طرح این سؤال را در ذهن خود و مخاطب، همزمان جستوجو کند به چنین ساختاری ساختار پویا میگوییم.
ساختار چه نتیجه بخش و چه پویا باشد در هر دو مورد ، بخش عمده فیلم یا چالشپذیر آن، بخش میانی یا آنتیتزش بوده و ناچارا اطلاعات ارائه شده در این فیلم میتواند قطعی، تأییدی، و یا سلبی نباشد و نتیجهگیری نهایی از مستندهای ارائه شده در طول فیلم، به بیننده واگذار میشود، اما فراموش نکنیم ساختار، مدام و به طور پنهان بیننده را در مسیر از پیش طراحیشده فیلمساز قرار میدهد و شاید به طور ناخواسته بیننده را به نتیجه دلخواه کارگردان برساند،
اما توصیه شده این موضوع در فیلم به طور مشخص بیان نشود بلکه پیرنگی ( Plot ) برای آن چیده شود که بیننده احساس کند خود به این نتیجه رسیده. در مواردی نیز کارگردان و گروهش به پاسخی قطعی دست نیافتهاند و پیرنگ چنین تنظیم شده که بیننده نیز نتواند قضاوتی قطعی داشته باشد، اما بعد از مشاهده فیلم، نسبت به سؤال فیلم و جوابهای احتمالیاش به آگاهی بیشتری دست یافته است.
۲-۲- پیرنگ:
نقشهای که به ساختار قوام( Arrangement ) میدهد و بیننده را در مسیر( Plan ) از پیش طراحیشده فیلم نگاه میدارد همان پیرنگ فیلمنامه مستند بوده و تفاوت عمده آن با طرح وتوطئه یا پیرنگ در سینمای داستانی، در ماهیت ارتباطیاش با مخاطب است .
پیرنگ سینمای مستند، هدفش جذاب نشان دادن سؤال فیلم و مسیر رسیدن به جوابهای احتمالی سؤالهاست، اما پیرنگ در سینمای داستانی، هدفش جذاب نشان دادن پایان فیلم است و مسیر فیلمنامه «باید» چنان طراحی شود که بیننده چارهای جز رسیدن به نتیجه از پیش تعیین شده فیلمنامهنویس نداشته باشد.
از طرفی هر عاملی که باعث شود بیننده ذهنش از تعقیب ماجرای فیلم منحرف شود بهعنوان ضعف پیرنگ فیلم قلمداد شده و کارگردان سعی میکند این ضعف را در فیلمنامه جبران کند و یا با عناصر دیگری مانع از توجه بیننده به آن بشود.
در صورتی که ذات پیرنگ سینمای مستند تأکید بر مسیر و علاقمند کردن بیننده به پیرامون مسیر، به اندازه خود مسیر است چراکه شاید جواب سؤالی که به دنبالش میگردد در خود مسیر باشد نه در نقطه پایانی آن. علیرغم این، پیرنگ در ساختار سینمایی (چه داستانی و چه مستند) به طورکلی به خواستههای مخاطب وابسته بوده و اصلیترین بخش مخاطبشناسی در فیلمنامه را به خود اختصاص میدهد.
۳- روایت ( NARRATION )
سادهترین شکل روایت یک فیلم مستند ظاهرا به عهده کلماتی است که در فیلمنامه نوشته شده و گوینده متن آن را در طول فیلم میخواند. شکل معنایی روایت فیلم، شامل چیدمان صحنههای فیلم، ترکیب آنها با اسناد و اطلاعاتی که ارائه میشود، هماهنگیشان با گفتوگوها و مصاحبههای الحاقی به فیلم، و بیش از همه ارتباط تصویریی که صحنهها با هم در زمان تدوین فیلم به دست میآورند، است.
سؤال: در فیلم مستند چه چیزی برای مخاطب روایت میشود؟
اشکال این سؤال در این است که از پیش فرض شده مستند فقط با مخاطب خود روایت دارد و فیلمنامهنویس و کارگردان و فیلمبردار و تدوینگر و تهیهکننده و بهطور کلی تمامی مجموعه فیلم به عنوان راوی سؤال برای مخاطب پیشفرض شدهاند در صورتیکه اولین کسی که در برابر سؤال فیلم قرار میگیرد خود همین گروه خلاق و سازنده فیلم هستند.
به عبارت دیگر، فیلم ابتدا خود را برای سازندگانش روایت میکند و گروه مؤلفین در سینمای مستند (تهیهکننده، پژوهشگر، فیلمنامهنویس، کارگردان، فیلمبردار، تدوینگر) باید مسیری انتخاب کنند که روایت فیلم را بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به مخاطب بازگو کند .
از این رو آنچه روایت فیلم نامیده میشود بازخوانی سینمایی و مستند سؤال فیلم است. و این بازخوانی ارتباط سازمانیافتهای با زمان وقوع خبر دارد. دقت کنیم وقتی فیلمنامه به مرحله روایت میرسد دوباره به سر منشأ خود یعنی خبر برمیگردد.
اگر زمان خبر در گذشته است و شیوه روایت به گونهای انتخاب شده که نشان دهد زمان روایت به گذشته توجه دارد یعنی آنکه حادثهای رخ داده و فیلم همچنان که پیش میرود به آگاهی نسبت به وقوع حادثه میرسد .
این شکل روایت، با وقتی که خبر در گذشته رخ داده، اما در فیلم طوری انتخاب شده که میدانیم در آینده چه میشود، تفاوتی ماهیتی یا به عبارتی روایی دارد.
به عبارتی این زمان در روایت است که موضع مؤلفین را نسبت به موضوع مشخص میکند. هرچقدر همزمانی خبر و روایت به هم نزدیک باشد مخاطب همچون مؤلفین به یک اندازه در برابر سؤال قرار میگیرند و هرچقدر فاصله زمانی مخاطب و مؤلفین زیاد باشد مخاطب پس از اتمام فیلم به دیدگاه مؤلفین میرسد و پر واضح است فیلمی که مخاطبش زودتر از زمان روایت به خبر و مسیر رسیده باشد دیگر روایت آن هیچ جذابیتی ندارد .
شکل روایت در فیلمنامههای متأثر از دیدگاه دیجیتالی به شکلی است که عنصر زمان و روند خلاقیت در هم ادغام میشود و همچنان که فیلم به مسیر گسترش یافته خود ادامه میدهد روایت نیز شکل نهایی خود را در پایان فیلم بهدست میآورد.
در هر دو شکل فیلمسازی یعنی فیلمهای مستندی که هنگام نگارش فیلمنامه به روایت آن رسیدهاند یا پس از تدوین نهایی نوع روایتش را انتخاب میکنند، یک اصل مهم ب طور مشترک صادق است و آن اینکه، انتقال اطلاعات و اسناد وظیفه اصلی روایت بوده و مخاطب بیش از هرچیزی در مشاهده فیلم با روایت آن درگیر است. از اینرو آنچه بیش از همه در ایدهپردازی فیلم نقش دارد یافتن شکل روایی مناسب یک فیلمنامه مستند است.
منابع:
برگرفته از مقاله بیل نیکولز در کتاب مقدمهای بر مستند تلویزیونی نوشته ریچارد کیلبورن و جان آیزود/ ترجمه محمد تهامینژاد/انتشارات سروش—۱۳۸۵