مطالب توسط

الزام جدید برای تولید فیلم‌های مستند دولتی ( فقط با مجوز شورای عالی سینما)

طبق ابلاغیه رسمی معاون فرهنگی و اجتماعی ریاست‌جمهوری،تا پایان سال دستگاههای دولتی موظفند 3 فیلم مستند بسازند.و کلیه نهادهای دولتی و عمومی برای تولید فیلم‌های مستند در خصوص پروژه‌ها و فعالیت‌های خود، باید از دبیرخانه شورای عالی سینما مجوز بگیرند. بر اساس این بخشنامه، تا پایان سال ۱۴۰۴ تولید حداقل ۱۰۰ فیلم مستند در دستور کار قرار دارد و هماهنگی کامل با دبیرخانه شورا برای تصویب طرح‌ها الزامی خواهد بود.

این اقدام در راستای ساماندهی به تولیدات تصویری نهادهای مختلف و جلوگیری از موازی‌کاری و هدررفت منابع اعلام شده است.

چرا روایت بصری مهم‌ترین جنبه ویدیو است؟

تایتانیک (۱۹۹۷)
در یک سخنرانی TED، جیمز کامرون، فیلمساز افسانه‌ای، اعتراف کرد که داستان تایتانیک را بهانه‌ای برای علاقه‌اش به غواصی در اعماق دریا و کاوش در بقایای کشتی تایتانیک انتخاب کرد. اما او این کار را در چارچوب یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های عاشقانه تاریخ انجام داد. او از روایت بصری برای پیشبرد دو داستان موازی از عشق و تراژدی استفاده کرد. روایت بصری ابزاری ضروری در زرادخانه یک کارگردان فیلم است.

کامرون همچنین اعتراف کرد که تایتانیک را به عنوان “رومئو و ژولیت روی یک کشتی” معرفی کرد. این فیلم یکی از بزرگ‌ترین دستاوردهای تاریخ سینما بود و از جلوه‌های کامپیوتری بی‌سابقه‌ای استفاده کرد. بودجه فیلم نیز سرریز شد. موفقیت تایتانیک تنها به یک عامل خاص نسبت داده نمی‌شود، اما بخش بزرگی از آن مدیون روایت بصری یکی از تاثیرگذارترین داستان‌های عاشقانه تاریخ است.

نمایش دیک ون دایک (۱۹۶۱-۱۹۶۶)
یک داستان کلاسیک دیگر، سریال «دیک ون دایک» است که بین سال‌های ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۶ پخش شد. کارل راینر، خالق و نویسنده سریال، می‌خواست یک اثر بی‌زمان خلق کند. در خاطرات دیک ون دایک با عنوان «زندگی خوش‌شانس من درون و بیرون نمایش‌بیزنس»، راینر توضیح می‌دهد که چگونه برای خود و دیگر نویسندگان قانون گذاشت که از اشاره‌های سیاسی یا اصطلاحات روزمره آن دوران استفاده نکنند. او می‌خواست داستان درباره یک مرد خانواده‌دار سخت‌کوش باشد. این سریال آزمون زمان را پس داد و هنوز هم با مخاطبان نسل‌های بعد ارتباط برقرار می‌کند.

به خاطر داشته باشید که داستان‌ها همیشه حضور دارند؛ این رسانه است که تغییر می‌کند. در موسیقی، ملودی و سازبندی مردم را جذب می‌کند. در بسیاری از آهنگ‌های محبوب، داستان‌های بزرگی نهفته است. در سینما، ما به روایت بصری — آنچه روی صفحه می‌بینیم — متکی هستیم تا به ما معنا و مفهوم بدهد.

همه هنرها داستان می‌گویند

این هنر روایت فقط محدود به دنیای فیلم و ویدیو نیست. این جوهره همه هنرها است. با این حال، سینما رسانه جدیدتری است. در واقع، حدود ۱۰۰ سال پیش، برادران وارنر تصمیم گرفتند فیلم‌هایی با صدای همگام‌شده با تصویر بسازند. در ابتدا تردید وجود داشت، زیرا تصور عمومی این بود که مردم نمی‌خواهند در این فیلم‌ها دیالوگ بشنوند. نوازنده پیانو در سالن سینما کافی بود. اما با گذشت زمان، فیلم‌ها دیالوگ‌محور شدند و مخاطبان استقبال کردند. این فیلم‌های صامت اولیه نشان می‌دهند که چگونه فناوری، رسانه را پیش می‌برد.

با فناوری‌های جدید، امکان روایت داستان‌هایی فراهم شد که قبلاً غیرممکن بود. یک مقاله در سال ۱۹۲۹ توسط رنه کلر با عنوان «هنر صدا»، ترس‌های نسل او از فیلم‌های ناطق (تاکی) را شرح می‌داد.

رنگ و روایت بصری

رسانه زمانی موثرتر است که با هدف استفاده شود. همین موضوع در مورد رنگ نیز صدق می‌کند. فیلم «جادوگر شهر اُز» (۱۹۳۹) در ابتدا سیاه‌وسفید است. اما به محض اینکه دوروتی به دنیای اُز می‌رسد، تصویر به رنگ تغییر می‌کند. این تغییر از سیاه‌وسفید به رنگ، تأکیدی بر ورود به یک دنیای کاملاً جدید است. فناوری، روایت بصری را تقویت کرد.

امکانات جدید

در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی، شرکت Industrial Light & Magic (ILM) به نظر می‌رسید که رمز جلوه‌های ویژه بصری را شکسته است. در مستند «ILM: خلق غیرممکن»، جیم موریس، رئیس سابق ILM، توضیح می‌دهد که چگونه پس از کار روی فیلم «ژرفنا» (۱۹۸۹) ساخته جیمز کامرون، داستان‌هایی که به این فناوری نیاز داشتند امکان‌پذیر شدند. پروژه بعدی، «ترمیناتور ۲: روز داوری» (۱۹۹۱) بود. این موج شامل کارهای خارق‌العاده در «پارک ژوراسیک» (۱۹۹۳) اسپیلبرگ نیز می‌شد. در ابتدا قرار بود دایناسورها با تکنیک استاپ‌موشن ساخته شوند، اما ILM با جلوه‌های کامپیوتری، دایناسورهای واقع‌گرایانه خلق کرد. این تحول CGI در فیلم‌هایی مانند «فارست گامپ» (۱۹۹۴) نیز ادامه یافت.

موریس توضیح می‌دهد که در حالی که «پارک ژوراسیک» پر از جلوه‌های بصری چشمگیر بود، «فارست گامپ» (کار رابرت زمه‌کیس) بیشتر از جلوه‌های نامرئی مانند تغییر دیالوگ لب‌ها یا جایگزینی آسمان استفاده کرد. داستان این را می‌طلبید، و هنرمندان و متخصصان فنی راهی برای تحقق آن یافتند. این جلوه‌ها به پیشبرد داستان از طریق روایت بصری کمک کردند.

جلوه‌های ویژه همه چیز نیستند

زمه‌کیس، کارگردان «بازگشت به آینده»، در مصاحبه‌ای با اتحادیه کارگردانان گفت:
«در “بازگشت به آینده” فقط ۳۰ صحنه جلوه‌ویژه وجود دارد که بیشترشان مربوط به صاعقه است. اما چون داستان علمی-تخیلی است، همه فکر می‌کنند پر از جلوه‌های ویژه است.»
او موفقیت فیلم را مدیون پایه‌های محکم یک داستان خوب می‌داند، نه جلوه‌های بصری خیره‌کننده.

«باب [گیل] و من می‌دانستیم که فیلمنامه‌مان واقعاً عالی است، حتی اگر بارها رد شد. همه چیز به دقت تنظیم شده بود. هر دیالوگ، هر نما، هر قطع، یا شخصیت‌پردازی می‌کرد یا داستان را پیش می‌برد. تنها صحنه‌ای که می‌توان گفت کمی خارج از این چارچوب است، زمانی است که فیلم برای اجرای “جانی بی. گود” توسط مایکل جی. فاکس متوقف می‌شود. اما حتی این صحنه هم بخشی از جذابیت فیلم است.»

داستان‌ها فراتر از رسانه هستند

زیبایی داستان‌ها این است که از رسانه فراتر می‌روند. همه چیز از طریق یک داستان بهتر به نظر می‌رسد. مثلاً یک فیلم عروسی را در نظر بگیرید:

تدوین، رویدادها را پیش می‌برد.

صحنه‌های آماده‌شدن داماد، همراه با برش‌هایی از عروس.

نماهای نزدیک از دست‌های داماد در محراب، سپس برش به دست‌های عروس در حال آماده‌شدن.
همه این‌ها، هرچند انتزاعی، یک داستان را روایت می‌کنند.

یا مثلاً یک خط داستانی درباره اضطراب عروس و داماد قبل از مراسم و سپس شادی و آرامش آن‌ها در جشن. همه چیز قالب داستانی دارد و ما آن را بهتر درک می‌کنیم.

علم پشت داستان

این فقط یک نظریه انتزاعی نیست. قدرت داستان‌گویی پایه علمی دارد. پرفسور پل جی. زاک در این باره می‌گوید:
«اکسیتوسین یک ماده شیمیایی در مغز است که وقتی به ما اعتماد می‌شود یا مهربانی می‌بینیم ترشح می‌شود و همکاری با دیگران را افزایش می‌دهد. ما آزمایش کردیم که آیا روایت‌های ویدیویی (به جای تعاملات حضوری) نیز می‌توانند باعث ترشح اکسیتوسین شوند. با آزمایش خون قبل و بعد از تماشای داستان، متوجه شدیم که داستان‌های شخصیت‌محور به‌طور مداوم باعث تولید اکسیتوسین می‌شوند. علاوه بر این، میزان اکسیتوسین ترشح‌شده، پیش‌بینی می‌کرد که افراد چقدر حاضرند به دیگران کمک کنند .»

روایت بصری تنها ابزاری برای زیبایی نیست، بلکه قلب داستان‌گویی در سینما، ویدیو و حتی هنرهای دیگر است. از تایتانیک تا پارک ژوراسیک، از فیلم‌های صامت تا جلوه‌های کامپیوتری پیشرفته، آنچه همیشه باقی می‌ماند، قدرت داستان است.

نوشته: جی.آر. استریکلند

 

وظیفه مدیر فیلمبرداری چیست؟

فیلمبردار (مدیر فیلمبرداری یا DP/DOP) مسئول ثبت تصاویر فیلم‌های سینمایی، برنامه‌های تلویزیونی، مستندها، موزیک ویدیوها و هر نوع محتوای تصویری متحرک است. در واقع، وظیفه اصلی او تبدیل فیلمنامه به تصاویر قابل استفاده است. هدف نهایی فیلمبردار، تحقق دیدگاه کارگردان از طریق ترکیب‌بندی، نورپردازی، انتخاب تجهیزات، تنظیمات دوربین و المان‌هایی مانند عمق میدان، زوم، فوکوس، رنگ، نوردهی و فیلترهاست. 

 وظایف کلیدی مدیر فیلمبرداری: 

 ۱. تعیین سبک بصری فیلم 

فیلمبردار با کارگردان و سایر بخش‌ها همکاری می‌کند تا سبک و حس بصری فیلم را مشخص کند. رابطه بین فیلمبردار و کارگردان می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد: برخی کارگردان‌ها آزادی عمل بیشتری به فیلمبردار می‌دهند، در حالی که برخی دیگر بر تمام جزئیات نظارت دارند. در هر صورت، فیلمبردار همواره در خدمت دیدگاه کارگردان است. 

مثال: در فیلم «بلید رانر» (۱۹۸۲) اثر ریدلی اسکات، فیلمبردار جردن کروننوِت با استفاده از نورهای نئونی در صحنه‌های خیابانی، سبک آینده‌نگرانه فیلم را خلق کرد. 

 ۲. انتخاب لنز مناسب 

همانطور که سیدنی لومت (کارگردان) گفته است: «لنزهای مختلف، داستان را به شکل‌های متفاوتی روایت می‌کنند.» فیلمبردار با انتخاب لنز و فاصله کانونی، حس کلی صحنه را شکل می‌دهد. 

– لنزهای واید (مثل ۱۸mm و ۲۴mm): برای نمایش محیط اطراف و پس‌زمینه. 

– لنز استاندارد (۵۰mm): مشابه دید چشم انسان. 

– لنزهای تله (۸۵mm به بالا): برای جداسازی سوژه از پس‌زمینه و تمرکز روی جزئیات. 

 ۳. ترکیب‌بندی و قاب‌بندی 

فیلمبردار تصمیم می‌گیرد که چه نوع دوربین، لنز، زاویه و حرکتی برای تحقق دید کارگردان مناسب است. 

مثال: در فیلم «کار درست را انجام بده» (۱۹۸۹) اثر اسپایک لی، فیلمبردار ارنست دیکرسون با استفاده از: 

– نماهای پایین‌زاویه برای نمایش قدرت شخصیت‌ها. 

– نماهای بالا‌زاویه برای القای حس ضعف. 

– کج‌نمایی (Dutch Tilt) برای انتقال هرجومرج و خشم. 

 ۴. نورپردازی 

فیلمبردار علاوه بر مدیریت دوربین، مسئول نورپردازی صحنه است و با سرپرست تیم نور (گافر) همکاری می‌کند تا حال‌وهوای مورد نظر را ایجاد کند. 

مثال: در «پدرخوانده» (۱۹۷۲)، گوردون ویلیس با استفاده از سایه‌های عمیق و پنهان‌کردن چشم‌ها، دنیای تاریک مافیایی را به تصویر کشید. 

۵. حضور در تمرین‌ها 

فیلمبردار در تمرین‌های کارگردان و بازیگران شرکت می‌کند تا: 

– بلوکینگ (حرکت بازیگران در صحنه) را درک کند. 

– استیجینگ (جایگذاری دوربین و حرکت آن) را برنامه‌ریزی کند. 

مثال: در فیلم «رفقای خوب» (۱۹۹۰)، نماهای پیچیده و نورپردازی دقیق در صحنه «کاپا کابانا» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، یکی از نمونه‌های برجسته هماهنگی بین فیلمبردار و کارگردان است. 

 ۶. انتخاب نسبت تصویر (Aspect Ratio) 

فیلمبردار و کارگردان نسبت تصویر فیلم را تعیین می‌کنند. این نسبت بر اساس نیازهای روایی انتخاب می‌شود: 

– ۱۶:۹ (استاندارد تلویزیون‌های امروزی). 

– ۲.۳۵:۱ (نمایش سینمایی). 

– ۱.۳۷:۱ (سبک کلاسیک، مثل «گرند بوداپست هتل» اثر وس اندرسون). 

مسئولیت‌های فیلمبردار بسیار گسترده است و مواردی مانند اندازه نما، تنظیم دیافراگم و انتخاب فوکوس را نیز شامل می‌شود. برای یادگیری این حرفه، می‌توانید از کتاب‌ها، ویدیوهای آموزشی یا کارآموزی در بخش دوربین استفاده کنید. 

نکته کلیدی: فیلمبرداران موفق مانند زبان‌شناسان تصویری عمل می‌کنند و هر عنصر بصری را برای روایت داستان به کار می‌گیرند.

نویسنده: مورگان پار 

داستان‌سرایی تصویری 

داستان‌سرایی بخشی از طبیعت انسان است. ما به‌طور غریزی برای دریافت و درک داستان‌ها طراحی شده‌ایم. مغز ما به‌صورت ناخودآگاه تصاویر را کنار هم می‌گذارد تا معنای آنچه می‌بینیم را درک کند. هنر داستان‌سرایی تصویری، توانایی انتقال پیام از طریق تصاویر است. 

از آنجا که ویدیو یک رسانه تصویری است، یکی از بهترین قالب‌ها برای داستان‌سرایی محسوب می‌شود. اگر می‌خواهید تولیداتی خلق کنید که در ذهن مخاطب بماند، باید داستان بگویید. این اصل در اخبار، سریال‌های کمدی، ارائه‌های تجاری و حتی ویدیوهای عروسی صدق می‌کند. ممکن است مخاطب ابتدا جذب تصاویر خیره‌کننده و گرافیک شما شود، اما آنچه در خاطر می‌ماند، داستان است. از سوی دیگر، تصاویر شما می‌توانند با داستان در تضاد باشند. استفاده از قاب‌بندی، نورپردازی یا موسیقی نامناسب می‌تواند پیام اشتباهی منتقل کند. 

توانایی روایت داستان بدون دیالوگ، دنیای غیرانگلیسی‌زبان را نیز به روی شما می‌گشاید. یادگیری هنر داستان‌سرایی تصویری به شما کمک می‌کند پیام خود را به مخاطبان جدید منتقل کنید. کلید یادگیری این هنر، مشاهده است. برای مثال، شرکت‌های بزرگ اغلب از تبلیغات یکسان در سراسر جهان استفاده می‌کنند و تنها چند گرافیک را تغییر می‌دهند. 

 آزمایشی در داستان‌سرایی تصویری 

برای درک بهتر داستان‌سرایی تصویری، این تمرین را انجام دهید: تلویزیون را روی یک درام ناشناخته بگذارید و صدا را قطع کنید. آیا بدون شنیدن حتی یک کلمه می‌توانید بفهمید چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ شاید پاسخ شما کاملاً درست نباشد، اما مغزتان سعی می‌کند داستان را درک کند. چقدر سریع شروع به ساختن داستان در ذهن خود می‌کنید؟ 

به تماشا ادامه دهید تا بتوانید قهرمان و شرور داستان را تشخیص دهید. چگونه تفاوت را متوجه می‌شوید؟ آیا نورپردازی تأثیر دارد؟ آیا قاب‌بندی نماها متفاوت است؟ از این به بعد، فیلم‌ها و سریال‌ها را با این دیدگاه تماشا کنید: به دنبال داستان تصویری باشید. 

 داستان‌سرایی همه‌جا هست 

داستان‌سرایی تصویری را حتی در هنر معماری نیز می‌توان یافت. به نظر می‌رسد هیچ‌کس مانند متخصصان دیزنی این کار را انجام نمی‌دهد. اگر می‌خواهید داستان‌سرایی آن‌ها را درک کنید، خود را در هنر پارک‌های موضوعی آن‌ها غرق کنید. والت دیزنی هنگام ساخت اولین پارک خود، دیزنی‌لند، داستان تصویری را در ذهن داشت. او از استعدادهای فیلمبرداران، طراحان نور، کارگردانان هنری و دیگران استفاده کرد و آن‌ها را “ایمجینیرز” (مهندسان تخیل) نامید. او از آن‌ها خواست تا جاذبه‌هایی خلق کنند که داستان را تنها با تصاویر و موسیقی روایت می‌کنند. 

امروزه ایمجینیرز به شما خواهند گفت که سنت دیزنی قوی‌تر از همیشه است. همه چیز حول محور داستان‌سرایی می‌چرخد. حتی مغازه‌ها و رستوران‌های دیزنی داستان خود را دارند. فرآیند داستان‌سرایی پیش از طراحی آغاز می‌شود. آن‌ها از همان مفاهیم داستان‌سرایی تصویری در معماری، طراحی داخلی و طراحی جاذبه‌ها استفاده می‌کنند. وقتی در یک پارک یا حتی هتل‌های دیزنی قدم می‌زنید، به زوایا و نورپردازی توجه کنید. از خود بپرسید: قهرمان کیست و شرور کدام است؟ تعارض کجاست؟ 

 عناصر یک داستان 

چه چیزی یک داستان را خوب می‌کند؟ هر داستان، چه تصویری و چه غیرتصویری، باید چند عنصر داشته باشد، وگرنه داستان نیست. یک داستان به شخصیت اصلی نیاز دارد، ترجیحاً کسی که برایمان مهم باشد. دوم، شخصیت باید با مشکل یا تعارضی روبرو شود. در نهایت، باید راه‌حلی برای آن مشکل وجود داشته باشد. 

نمودار قوس داستان کلاسیک 

قوس داستان کلاسیک با معرفی شخصیت‌ها و فضاسازی آغاز می‌شود، سپس تعارض یا بحران به وجود می‌آید، پس از آن فراز و نشیب‌های موانع و موفقیت‌ها می‌آیند، و در نهایت به اوج و نتیجه‌گیری می‌رسد. 

این قوس داستانی هزاران سال پیش توسط ارسطو کشف شد. داستان‌سرایان تصویری حرفه‌ای در هالیوود از زمان فیلم‌های صامت از این مفهوم استفاده کرده‌اند. 

هنر داستان‌سرا در این است که چقدر می‌تواند ما را به شخصیت اصلی علاقه‌مند کند و به تعارض داستان بکشاند. برای مثال، در جنگ ستارگان: امید جدید، شما به لوک اسکای‌واکر علاقه‌مند می‌شوید، و جورج لوکاس شما را درگیر مأموریت او می‌کند. او این کار را با داستان‌سرایی تصویری عالی انجام داد. لوک با لباس‌های سفید و دارث ویدر با لباس سیاه ظاهر می‌شوند. حتی سیاره روشن تاتوئین در مقابل فضاپیمای بی‌رنگ امپراتوری، قهرمان و شرور داستان را نشان می‌دهد. 

نمودار بالا شکلی گرافیکی و مینیمال، ساختار کلاسیک روایت سینمایی را نمایش می‌دهد:

۱. عناصر اصلی ساختار روایت:

  • TENSION (کشش): نقطه شروع داستان که مخاطب را جذب می‌کند.
  • CRISES (بحران‌ها): چالش‌های پیش روی شخصیت اصلی.
  • CLIMAX (اوج): نقطه عطف و شدیدترین لحظه درگیری.
  • DENOUEMENT (گره‌گشایی): نتیجه نهایی و حل تعارضات.

۲. تقسیم‌بندی زمانی روایت:

  • BEGINNING (آغاز): معرفی شخصیت‌ها و جهان داستان.
  • MIDDLE (میانه): توسعه تعارض و افزایش کشمکش.
  • END (پایان): رسیدن به نتیجه نهایی.

۳. نکات کلیدی برای فیلمسازان:

ترسیم منحنی کشش: تصویر به صورت ضمنی نشان می‌دهد که تنش باید به تدریج از آغاز به اوج برسد و سپس فرود آید.

زمان‌بندی صحنه‌ها:

  • پرده اول (۲۵% زمان): معرفی
  • پرده دوم (۵۰% زمان): تقابل
  • پرده سوم (۲۵% زمان): نتیجه‌گیری

کاربرد عملی:

در استوری‌بوردینگ، هر صحنه را در یکی از این بخش‌ها جای دهید.

از “OPENING SCENE TIME” برای ایجاد کشش اولیه استفاده کنید (مثل صحنه آغازین «پدرخوانده» با گفتگوی تاریک).

۴. مقایسه با الگوهای روایی شناخته‌شده:

شباهت به ساختار سه‌پردهای ارسطویی و «سفر قهرمان» کمپل.

تفاوت با نمایشنامه‌نویسی کلاسیک: تمرکز بر «تصویر» به جای دیالوگ.

۵. توصیه برای استفاده در مستندسازی:

  • در مستندهای روایی، «CRISES» می‌تواند نقطه عطف تحقیقاتی باشد.
  • «DENOUEMENT» در مستندهای اجتماعی اغلب پایان‌بندی باز دارد.

این نمودار با سادگی قابل توجه، چکیده‌ای از اصول روایت تصویری را ارائه می‌دهد که هم برای فیلمسازان تازه‌کار و هم حرفه‌ای‌ها کاربردی است. پیشنهاد می‌کنم این ساختار را با تحلیل فیلم‌های شاخص (مثل «شهر خدا» برای اوج‌گیری مداوم) تمرین کنید.

 

مسئله اعتماد است 

چشم‌ها ابتدایی‌ترین عنصر تصویری هستند که در ساخت داستان باید به آن‌ها توجه کرد. به ویژه به چشمان شخصیت اصلی دقت کنید. همه ما به طور غریزی به چشمان افراد نگاه می‌کنیم. این کار از زمانی آغاز می‌شود که نوزادان به چشمان مادرشان نگاه می‌کنند و در تمام عمر ادامه می‌یابد. ما با نگاه کردن به چشمان دیگران، اطلاعاتی درباره آن‌ها به دست می‌آوریم. در ساخت یک داستان تصویری، چشم‌ها حیاتی هستند. همیشه فوکوس را روی چشمان سوژه‌های خود بررسی کنید. در بیشتر صحنه‌ها، مخاطب باید چشمان شخصیت اصلی را ببیند. چشمان در سایه برای شرور مناسب است، اما نه برای قهرمان، مگر اینکه بخواهید یک افشای دراماتیک انجام دهید، مانند معرفی ایندیانا جونز در فیلم‌های این مجموعه. برای روشن کردن چشمان سوژه‌های خود از نورهای کوچک روی چشم استفاده کنید. 

موقعیت لنز نسبت به چشمان سوژه مهم است. دوربین، چشم‌های مخاطب است. بیننده باید در همان سطح چشم یا نزدیک به آن باشد تا اعتماد ایجاد شود. اخبار شبانه را تماشا کنید؛ متوجه می‌شوید که گویندگان همیشه در سطح چشم هستند. در روزهای اولیه تلویزیون، کشف شد که مخاطب باید به گوینده اخبار اعتماد کند. اگر فردی بالاتر از سطح دوربین باشد، در واقع به مخاطب از بالا نگاه می‌کند. شما هرگز نمی‌خواهید قهرمان داستان به مخاطب از بالا نگاه کند. این برای شرور داستان مناسب است. باز هم به جنگ ستارگان فکر کنید. دارث ویدر با بازی دیو پروز (با قد ۲ متر) همیشه به دوربین از بالا نگاه می‌کرد. 

نورپردازی چشمان شخصیت‌ها نیز نقش بزرگی در داستان تصویری دارد. گفته می‌شود که فرانسیس فورد کاپولا عمداً چشمان شخصیت اصلی پدرخوانده، دان ویتو کورلئونه، را نورپردازی نکرد. کاپولا آن‌ها را در سایه نگه داشت تا او را ترسناک‌تر نشان دهد. 

 

 به هم زدن اوضاع 

پس از معرفی شخصیت‌ها و ایجاد اعتماد، باید به قلب داستان برسیم: تعارض. در داستان‌سرایی تصویری، این بخش ممکن است چالش‌برانگیز باشد و نیاز به برنامه‌ریزی دارد. اگر هدف شما روایت بخشی از داستان بدون دیالوگ است، زوایا نقش مهمی ایفا می‌کنند. همان‌طور که نگاه کردن شرور به پایین دوربین، حال‌وهوای خاصی ایجاد می‌کند، رابطه سوژه با یک شخص یا شیء نیز ایده‌ها و احساسات را منتقل می‌کند. یک صحنه رایج، نشان دادن شخصیت اصلی است که به چیزی نگاه می‌کند، سپس دوربین عقب می‌رود و بالا می‌آید تا آنچه را که او می‌بیند، نشان دهد. این صحنه یک تعارض را نمایش می‌دهد. تصاویر مانعی را نشان می‌دهند که باید بر آن غلبه شود. 

زاویه مهم دیگر در داستان‌سرایی، نمای واکنش است. همه ما بیشتر از آنچه فکر می‌کنیم این کار را انجام می‌دهیم. وقتی با دوستی هستیم و کسی به او توهین می‌کند، به طور غریزی به چهره او نگاه می‌کنیم تا واکنشش را ببینیم. 

نمای واکنش به ده‌ها روش استفاده می‌شود: تشویق یا خنده جمعیت، نمای بسته از چشمان خشمگین قهرمان به شرور، اشک‌های مادر عروس و غیره. یک نمای واکنش عالی می‌تواند با نشان دادن احساسات، به داستان شما عمق ببخشد. البته، نورپردازی نیز می‌تواند حال‌وهوای مختلفی ایجاد کند. نورپردازی می‌تواند حال‌وهوای یک صحنه را از پیاده‌روی شاد در پارک به سفری ترسناک و خطرناک در جنگل تغییر دهد. همان صحنه، همان بازیگران، فقط با تغییر نورپردازی از کنتراست کم به کنتراست زیاد. 

 

 تصویرسازی نما به نما 

اگر تاکنون به این موضوع فکر نکرده‌اید، باید هر نما از داستان خود را برنامه‌ریزی کنید. اگر قصد دارید یک داستان کاملاً بی‌کلام بسازید، باید متفاوت فکر کنید. باید به نماها فکر کنید. وقتی دوربین ضبط می‌کند، به این فکر کنید که هر صحنه چه پیامی در داستان تصویری دارد. داستان‌سرایی تصویری اغلب به شدت به استوری‌بورد وابسته است. استوری‌بورد مجموعه‌ای از طرح‌هاست که هر نما را ترسیم می‌کند. نگران نباشید اگر فکر می‌کنید نمی‌توانید طراحی کنید، فقط باید از نظر تصویری مفهوم داشته باشد. استوری‌بورد، فیلمنامه داستان‌سرایی تصویری شما می‌شود. 

 

 داستان‌سرایی با موسیقی 

موسیقی نیز هنگامی که داستان را بدون دیالوگ روایت می‌کنید، نقش کلیدی دارد. اگرچه مفهوم موسیقی و حال‌وهوا خود یک رشته مطالعه است، اما موسیقی تأثیر قدرتمندی در افزودن یا کاستن از داستان دارد. 

هنگامی که می‌خواهید پروژه خود را تقویت کنید، به پیام موسیقی خود توجه کنید. یک سفر آخر به کهکشانی دور، دور؛ به این فکر کنید که چگونه می‌توانستید نزدیک بودن دارث ویدر را از طریق مارش امپراتوری دراماتیک تشخیص دهید. اگر این شرور کلاسیک با موسیقی سیرک معرفی می‌شد، قطعاً همین تأثیر را نداشت. 

در انتخاب موسیقی دقت کنید. مطمئن شوید که موسیقی تم درست را منتقل می‌کند. برای مثال، موسیقی قهرمانانه چه صدایی دارد؟ موسیقی برای صحنه تعارض چه می‌کند؟ فیلم مورد علاقه خود را تماشا کنید و به موسیقی آن توجه کنید. می‌توانید چیزهای زیادی از مشاهده یاد بگیرید. 

اگر هدف شما ساخت یک ویدیوی کاملاً بی‌کلام است یا فقط می‌خواهید داستان‌هایی را که قبلاً روایت می‌کنید تقویت کنید، به هنر داستان‌سرایی تصویری توجه کنید. فیلم‌ها و سریال‌ها را با دیدگاه جدیدی تماشا کنید. ببینید که چگونه زوایای مختلف، اطلاعاتی درباره اتفاقات در تعارض ارائه می‌دهند. به نقش تدوین و نورپردازی توجه کنید. به موسیقی اطراف خود بیشتر دقت کنید. از خود بپرسید که چگونه این عناصر حال‌وهوای شما را تغییر می‌دهند و داستان را تقویت می‌کنند.

نویسنده: جف چاوز 

فیلمبرداری مادون قرمز

روزهای قدیم گذشتند؛ زمانی که برای نمایش صحنه‌های شب، کافی بود فیلم تنگستن را در دوربین قرار دهید و با دیافراگم کاملاً بسته در فضای بیرون فیلمبرداری کنید تا فیلم نور کم دریافت کند و صحنه‌ای تاریک با ته‌رنگ آبی ایجاد شود. سایه‌های شدید حاصل چندان متقاعدکننده نبودند، اما این تنها ترفند ممکن برای ویدیوهای کم‌بودجه بود.

امروزه وقتی به صحنه شب فکر می‌کنیم، صحنه‌ای دانه‌دار و با ته‌رنگ سبز است که در تاریکی کامل یا نزدیک به کامل فیلمبرداری شده است. این صحنه با نور مادون قرمز (IR) غرق می‌شود، نوری که برای چشم انسان نامرئی است اما برای سنسور CCD دوربین کاملاً قابل مشاهده است.

فیلمبرداری مادون قرمز به‌طور گسترده در رسانه‌های خبری برای تصاویر نظارتی و جنگی استفاده می‌شود. این امر به دلیل در دسترس بودن گسترده سنسورهای CCD حساس به IR ممکن شده است. در واقع، سنسورهای CCD استاندارد عاشق نور مادون قرمز هستند. برای فیلمبرداری رنگی معمولی، یک فیلتر زرد-سبز بخش مادون قرمز طیف نور را از سنسور CCD مسدود می‌کند. کافی است این فیلتر را بردارید تا یک حسگر IR بسیار حساس داشته باشید (به بند ۱ مراجعه کنید).

به عنوان یک تکنیک، مانند هر ترفند ویدیویی دیگر، استفاده بیش از حد از مادون قرمز به سرعت تکراری می‌شود. اما استفاده دقیق از آن امکان‌های خلاقانه و جالبی را فراهم می‌کند که به‌سختی می‌توان به روش‌های دیگر به آن‌ها دست یافت. سطح نور کم (یا عدم وجود نور) باعث می‌شود سوژه کمتر متوجه دوربین شود و واکنش‌های طبیعی‌تر و خودجوش‌تری داشته باشد. بنابراین، این یک ترفند خوب برای اضافه کردن به زرادخانه فیلمسازان است.

حسگر حرارتی؟

اول از همه، بیایید توضیح دهیم که فیلمبرداری مادون قرمز چه چیزی نیست. این تکنیک، نوع حساس به گرما نیست که واقعاً امکان مشاهده تشعشعات حرارتی را در تاریکی مطلق و بدون نیاز به نوردهی خارجی فراهم می‌کند. در آن روش، گرمای اجسام و موجودات به‌اندازه‌ای است که می‌توان آن را تشخیص داد و از طریق پردازش تصویر به چیزی قابل مشاهده تبدیل کرد. این کار دوربین‌های مادون قرمز دور (فروسرخ) است که طول موج‌های آن‌ها در محدوده ده‌ها هزار نانومتر اندازه‌گیری می‌شود. به دلیل طول موج بسیار بلند و تقویت بسیار بالای حسگر، تصاویر همیشه تار و پرنویز هستند و تصاویر دقیق امکان‌پذیر نیستند. بنابراین، استفاده از فیلمبرداری مادون قرمز دور بیشتر در حوزه نظارت پلیس و نظامی، اخترفیزیک و تصویربرداری علمی کاربرد دارد.

نوع مادون قرمز مورد علاقه برای کارهای ویدیویی (و موضوع این مقاله) مربوط به استفاده از نور مادون قرمز نزدیک (NIR) است. این نور در محدوده طیف زیر قرمز (حدود ۷۰۰ نانومتر) تا طول‌موج‌های کمی بیش از ۱۰۰۰ نانومتر قرار دارد. این طول‌موج‌های نسبتاً کوتاه امکان ثبت تصاویر نسبتاً دقیق را فراهم می‌کنند و فراوانی منابع نور مادون قرمز نزدیک (که در ادامه بحث خواهد شد) به این معنی است که تصاویر نهایی نیازی به نویز زیاد ندارند.

با این حال، باید توجه داشت که نور مادون قرمز به‌طور چشم‌گیری رنگ سوژه را تغییر می‌دهد، به‌ویژه رنگ مو و چشم، همانطور که در شکل ۱ نشان داده شده است. برگ‌ها نیز بسیار روشن به نظر می‌رسند، اما این بخشی از ظاهر مادون قرمز است. حتی می‌توانید از این ظاهر برای ایجاد حال و هوایی ترسناک استفاده کنید، اگر بخواهید.

منابع نور

رایج‌ترین منبع نور، LEDهای مادون قرمز حالت جامد هستند. می‌توانید این LEDها را در خانه خود، در کنترل‌های تلویزیون و VCR پیدا کنید. فروشگاه‌های تخصصی تجهیزات نظارتی انواع مختلفی از این دستگاه‌ها را با قدرت‌های متفاوت ارائه می‌دهند، و فروشگاه‌های قطعات الکترونیکی و کاتالوگ‌ها معمولاً لامپ‌های IR را می‌فروشند. اگر یک لامپ به‌اندازه کافی روشن نیست، می‌توانید آن‌ها را به صورت آرایه‌ای ترکیب کنید. همچنین ممکن است لازم باشد طول‌موج خاصی را انتخاب کنید، اگر می‌خواهید خودتان آن را بسازید. منابع نور حالت جامد معمولاً در طول‌موج‌های حدود ۸۸۰ یا ۹۴۰ نانومتر عرضه می‌شوند. مورد اول معمولاً ارزان‌تر است، اگرچه ممکن است در تاریکی مطلق هنوز یک نور قرمز ضعیف قابل مشاهده باشد. مورد دوم کاملاً نامرئی است، و LEDهای با طول‌موج بلندتر معمولاً در تبدیل جریان الکتریکی به فوتون کارآمدتر هستند، که برای تجهیزات باتری‌خور مهم است. ممکن است انتخابی نداشته باشید: نکته اصلی این است که حساسیت دوربین شما به هر یک از این طول‌موج‌ها چقدر است، و ممکن است نیاز به آزمایش داشته باشید. شکل ۲ مقایسه‌ای از طول‌موج این دستگاه‌ها در مقایسه با طیف نور مرئی را نشان می‌دهد.

معایب نورپردازهای IR مبتنی بر LED این است که پرتو باریکی تولید می‌کنند، بسیار شبیه به چراغ قوه یا اسپات‌لایت، و بنابراین تضاد شدیدی ایجاد می‌کنند مگر اینکه در مورد موقعیت آن‌ها دقت کنید. تنظیم یک نورپرداز IR خسته‌کننده‌تر از تنظیم معادل مرئی آن است. از آنجا که مادون قرمز برای چشم ما نامرئی است، تنها راه برای ارزیابی تنظیمات شما از طریق منظره‌یاب الکترونیکی دوربین است. و برخی سطوح بازتابنده که در حالت عادی روشن به نظر می‌رسند ممکن است در نور IR کاملاً تیره دیده شوند.

خورشید می‌آید

نور طبیعی خورشید یک منبع عالی برای نور مادون قرمز است. حتی مقدار کمی نور خورشید که وارد اتاق می‌شود می‌تواند تصاویر قابل قبولی ایجاد کند. فیلمبرداری در فضای بیرون معمولاً امکان‌پذیر نیست، زیرا نور شدید خورشید سنسور CCD را کاملاً کور می‌کند و ممکن است به آن آسیب بزند، مگر اینکه در غروب آفتاب یا زیر ابرهای سنگین فیلمبرداری کنید. در هر صورت، توصیه می‌شود هنگام استفاده از نور خورشید از فیلتر IR استفاده کنید. یک فیلتر مناسب، مانند Hoya RM72 یا Wratten 87، طول‌موج‌های کوتاه‌تر از ۷۲۰ تا ۷۷۰ نانومتر را مسدود می‌کند. فیلترهای با طول‌موج بلندتر مانند Wratten 87A نیز وجود دارند، اما این فیلترها معمولاً محدودکننده‌تر هستند، به‌ویژه اگر از LEDهای مادون قرمز به عنوان نور کمکی استفاده می‌کنید. در هر صورت، اگر فیلتر IR به راحتی در دسترس نیست، یک فیلتر قرمز تیره مانند Wratten 29 ممکن است در بیشتر موارد کافی باشد.

لامپ‌های فلورسنت به عنوان منابع IR غیرقابل پیش‌بینی هستند و بستگی به نوع فسفر دارند، بنابراین بهتر است از آن‌ها اجتناب کنید. لامپ‌های التهابی نیز منبع بسیار مؤثری برای نور مادون قرمز هستند، و جالب است که لامپ‌های با وات کم می‌توانند نور کاملاً مناسبی ارائه دهند. برخی از نورپردازهای پرتوان مادون قرمز برای مصارف نظارتی در واقع لامپ‌های التهابی با فیلتر بالا هستند، و ممکن است نیازی به فیلتر دوربین اضافی نباشد.

چه نور شمع باشد، چه آتش کمپ یا حتی باربیکیو، آتش (که به دلیل ته‌رنگ نارنجی-قرمز آن تقریباً منبع نور بی‌فایده‌ای برای عکاسی معمولی محسوب می‌شود) با این حال یک منبع عالی برای مادون قرمز است. تصاویر خشن اما همه‌جانبه به نظر می‌رسند، و اثر نور دقیقاً همان چیزی است که اکثر مردم با صحنه‌های شب مرتبط می‌دانند. شکل ۳ یک صحنه شب معمولی را نشان می‌دهد که هم در حالت عادی و هم در حالت مادون قرمز فیلمبرداری شده است، با چند شمع کوچک به عنوان تنها منابع نور. جزئیات در عکس رنگی ناچیز است، به‌جز در نزدیکی شمع‌ها. از طرف دیگر، نور مادون قرمز بیشتر (اگر نه همه) جزئیات پیش‌زمینه و برخی جزئیات پس‌زمینه اضافی را نشان می‌دهد.

یک نکته آخر، که برای برخی ممکن است واضح باشد: روی نور محیط فوکوس نکنید و سپس فوکوس را قفل نکنید و با نور IR فیلمبرداری نکنید. بسته به طول‌موج و نوع لنز، نقطه فوکوس ممکن است تغییر کند. همیشه با نوری که قصد فیلمبرداری با آن را دارید فوکوس کنید. برخی لنزها در صورت تمایل به فوکوس دستی، نشانه‌هایی برای نقطه فوکوس IR دارند.

نتیجه نهایی این است که فیلمبرداری مادون قرمز، در صورت استفاده هوشمندانه، گزینه‌ها و حال و هوای فیلمبرداری شما را گسترش می‌دهد. این کار نیاز به آزمایش دارد، اما این بخشی از چالش است. فیلمسازی مبارک!

 

۱: هک دوربین فیلمبرداری خود

هشدار: ما به هیچ وجه توصیه نمی‌کنیم که این کار را انجام دهید.

سنسور CCD در دوربین فیلمبرداری شما از قبل به تشعشعات مادون قرمز بسیار حساس است، اما یک فیلتر شیشه‌ای داخلی IR بخش عمده‌ای از این طیف را مسدود می‌کند. دوربین‌هایی که حالت شب IR دارند، این فیلتر را هنگام فعال‌سازی آن حالت حذف می‌کنند. از نظر تئوری (آیا قبلاً اشاره کردیم که توصیه نمی‌کنیم این کار را انجام دهید؟)، می‌توان دوربین را هک کرد و این فیلتر را به طور دائم از مقابل سنسور CCD حذف کرد. یک جستجوی گوگل تعداد زیادی از آماتورها را نشان می‌دهد که (کم یا زیاد) با موفقیت دوربین‌های قدیمی و قابل تعویض خود را هک کرده‌اند.

 

۲: دوربین‌های فیلمبرداری با حالت شب

تقریباً همه دوربین‌های فیلمبرداری دارای حالت کم‌نور یا شب هستند، اما تفسیر معنای آن می‌تواند مشکل باشد. اگر دوربین دارای حالت شب تمام‌رنگی است، به این معنی است که شاتر کند می‌شود (معمولاً تا ۱/۴ ثانیه) تا ویدیویی لرزان مانند Max Headroom تولید کند. اگر می‌خواهید در تاریکی مطلق فیلمبرداری کنید، به دنبال دوربین‌هایی با حالت شب IR مشخص باشید. اغلب، این دوربین‌ها یک یا دو LED IR برای نورپردازی روی بدنه دوربین دارند.

 

۳: دوربین‌های نظارتی

اگر دوربین فیلمبرداری شما حالت شب IR ندارد و واقعاً نمی‌توانید خطر هک فیلتر IR را بپذیرید، می‌توانید یک دوربین نظارتی IR تهیه کنید. این دستگاه‌های کوچک تصاویری با وضوح نسبتاً پایین ضبط می‌کنند و کیفیت آن‌ها چندان عالی نیست، اما به‌صورت آماده برای نورپردازی با IR عرضه می‌شوند و تصویر ویدیویی را از طریق جک RCA یا S-video به ورودی‌های ویدیویی دوربین شما ارسال می‌کنند. البته این بستگی به این دارد که آیا دوربین شما می‌تواند از منابع آنالوگ ضبط کند یا خیر.

 

چگونه در خانه بدون بودجه فیلم بسازیم؟

ساخت یک فیلم بلند سینمایی می‌تواند کار بزرگی باشد. با این حال، این نباید مانع شروع کار برای نوآموزان شود. احتمالاً همه چیزهایی که برای ساخت فیلم در خانه نیاز دارید، همین حالا در اختیار دارید. اما برای اینکه این تجربه ارزشمند باشد، باید تلاش و خلاقیت به خرج دهید. این مقاله شما را در تمام مراحل ساخت فیلم راهنمایی می‌کند.

چگونه فیلم بسازیم: پیش‌تولید

موضوع و رویکرد خود را مشخص کنید
شاید از قبل یک طرح داستانی اولیه در ذهن دارید. اگر نه، درباره موضوعاتی که به آن‌ها علاقه‌مندید یا چیزهایی که می‌خواهید بیشتر یاد بگیرید، فکر کنید. موضوع یا درون‌مایه‌ای را انتخاب کنید که اشتیاق شما را برمی‌انگیزد و سپس نحوه پرداختن به آن را مشخص کنید.

قالب مستند برای کسانی که می‌خواهند درباره یک موضوع بیشتر بدانند، گزینه مناسبی است. می‌توانید مستند خود را حول تحقیق درباره یک موضوع خاص و یافتن پاسخ سوالاتتان بسازید. اگر ترجیح می‌دهید یک داستان تخیلی تعریف کنید، ابتدا درون‌مایه‌ها و احساسات اصلی را مشخص کنید و سپس شخصیت‌ها و خطوط داستانی را حول آن‌ها بنا کنید.

پس از انتخاب موضوع (اما قبل از نوشتن فیلمنامه)، لحن و قالب فیلم خود را در نظر بگیرید:

  • کمدی زنده؟
  • درام فانتزی استاپ‌موشن؟
  • فیلم تحلیلی با تصاویر آرشیوی و روایت صوتی؟

فیلمنامه خود را بنویسید
وقتی موضوع و رویکرد خود را مشخص کردید، داستان را به صورت کلی طرح‌ریزی کنید. این طرح را تا جایی اصلاح کنید که از روند و جهت داستان راضی باشید. پس از تکمیل طرح کلی، می‌توانید نوشتن فیلمنامه را شروع کنید.

نگران ویرایش فیلمنامه نباشید تا زمانی که نخستین پیش‌نویس تمام شود. پس از اتمام پیش‌نویس اول، مدتی از نوشتن فاصله بگیرید تا با دید تازه‌ای به سراغ آن برگردید. سپس فیلمنامه را ویرایش کنید و این روند را تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه دهید.

استوری‌بورد بکشید
پس از تکمیل فیلمنامه، می‌توانید لیست نماها را تهیه کنید. اگر کمک می‌کند، استوری‌بورد هم بکشید. استوری‌بورد به شما کمک می‌کند نماها را تجسم کنید و برنامه‌ریزی بهتری برای نحوه چینش آن‌ها داشته باشید. لیست نماها همچنین به شما کمک می‌کند برنامه زمانی و بودجه تولید را تنظیم کنید.

تجهیزات مناسب را تهیه کنید
از همان ابتدا مشخص کنید چقدر می‌خواهید برای تولید هزینه کنید. سپس بودجه واقع‌بینانه‌ای برای تجهیزات در نظر بگیرید (اگر اصلاً بودجه‌ای دارید).

دوربین
اگر تازه‌کار هستید و بهترین دوربین در دسترس شما تلفن همراهتان است، از استفاده از آن تردید نکنید.

اگر می‌خواهید سطح کار را کمی بالا ببرید و کنترل بیشتری روی تصویر داشته باشید، احتمالاً باید هزینه‌ای برای اجاره یا خرید تجهیزات بپردازید. یکی از مهم‌ترین تجهیزات، یک دوربین خوب است. می‌توانید راهنمای خرید دوربین‌های DSLR و بدون آینه را بررسی کنید. با این حال، یک دوربین 4K مناسب با قیمت حدود 650 دلار هم پیدا می‌شود.

نورپردازی
به نورپردازی هم فکر کنید. حتی بهترین دوربین دنیا هم بدون نور مناسب، تصویر خوبی ثبت نمی‌کند. ابتدا اصول پایه نورپردازی سه‌نقطه را یاد بگیرید، سپس خلاقانه‌تر عمل کنید. لازم نیست نورپردازی حرفه‌ای و گران داشته باشید، فقط کافیست نور کافی باشد و با لحن صحنه هماهنگ باشد.

صدا
در نهایت، به صدابرداری توجه کنید. اگر میکروفون دارید، از آن استفاده کنید. اگر مجبورید به میکروفون داخلی دوربین تکیه کنید، با خلاقیت بهترین صدا را ضبط کنید. مثلاً:

  • دوربین را برای دیالوگ‌ها نزدیکتر ببرید.
  • مطمئن شوید گفتگوها فقط در محیط‌های ساکت انجام می‌شود.
  • هرچه میکروفون به منبع صدا نزدیک‌تر باشد (بدون اینکه در تصویر دیده شود)، کیفیت صدا بهتر می‌شود.
  • در صورت نیاز، می‌توانید پس از فیلمبرداری، صداگذاری و دوبله انجام دهید.

گروه بازیگران و عوامل را تشکیل دهید
ساخت اکثر فیلم‌ها به بازیگران و گروه تولید نیاز دارد (اما می‌توانید همه کارها را خودتان انجام دهید!). اگر ممکن است، حداقل چند نفر را برای بازیگری یا انجام وظایف کلیدی در فیلم استخدام کنید. حتی می‌توانید از حیوانات خانگی هم کمک بگیرید!

چگونه فیلم بسازیم: تولید

تنظیمات دوربین
معمولاً برای فیلمبرداری، دوربین را روی 24 فریم بر ثانیه تنظیم کنید. چرا؟ چون تقریباً همه فیلم‌ها با 24 فریم بر ثانیه فیلمبرداری می‌شوند و این تنظیم باعث می‌شود کار شما خودبه‌خود سینمایی‌تر به نظر برسد.

با این حال، اگر با نرخ فریم بالاتری فیلمبرداری کنید هم مشکلی ندارد. بیشتر دوربین‌های ویدیویی به طور پیش‌فرض روی 30 فریم بر ثانیه تنظیم هستند، اما معمولاً می‌توان آن را به 24 فریم تغییر داد.

اگر می‌خواهید صحنه‌هایی با حرکت آهسته (اسلوموشن) در فیلم داشته باشید، آن صحنه‌ها را با نرخ فریم بالاتر (مثلاً 60 یا 120 فریم بر ثانیه) فیلمبرداری کنید و سپس در مرحله پساتولید، سرعت آن‌ها را به 24 یا 30 فریم کاهش دهید. حرکت آهسته معمولاً تصاویر را سینمایی‌تر می‌کند، اما در استفاده از آن زیاده‌روی نکنید.

نورپردازی
در صحنه فیلمبرداری، نورپردازی را تنظیم کنید. اگر چند نور دارید، آن‌ها را آماده کنید. اگر نور ندارید، از نور طبیعی خورشید استفاده کنید. نور خوب در تصویر بسیار مهم است.

کادر بندی
محل قرارگیری دوربین به اندازه تنظیمات آن اهمیت دارد. هنگام فیلمبرداری، اصول ترکیب‌بندی را رعایت کنید:

  • از قانون یک‌سوم استفاده کنید (قرار دادن سوژه‌ها خارج از مرکز کادر).
  • از خطوط راهنما بهره ببرید.
  • از تداخل پس‌زمینه با سوژه جلوگیری کنید (مثلاً قرار گرفتن یک درخت پشت سر بازیگر، طوری که به نظر برسد درخت از سرش رشد کرده!).
  • همچنین از زوایای مختلف فیلمبرداری کنید تا در مرحله تدوین، انتخاب‌های بیشتری داشته باشید.

چگونه فیلم بسازیم: پساتولید

ویرایش ویدیو
پس از فیلمبرداری و ذخیره صحنه‌ها روی کامپیوتر یا دستگاه ویرایش، وقت آن است که فیلم را مونتاژ کنید. ابتدا تمام نماها را مرور کنید و بخش‌های قابل‌استفاده را انتخاب نمایید. سپس با استفاده از نرم‌افزار ویرایش، قطعات را کنار هم بچینید تا طرح داستانی منسجمی ایجاد شود.

صحنه‌ها را مرتباً ویرایش و جابه‌جا کنید تا به روند داستانی راضی‌کننده‌ای برسید. سپس زمان‌بندی صحنه‌ها را با حذف بخش‌های اضافی بهبود بخشید.

اصلاح رنگ
اصلاح و گریدینگ رنگ، ظاهر کلی فیلم را ارتقا می‌دهد و می‌تواند لحن تصاویر را تغییر دهد. مثلاً:

  • فیلم‌های ترسناک معمولاً تم رنگی آبی دارند تا حس سرما و وحشت را منتقل کنند.
  • بسته به نرم‌افزار ویرایش، می‌توانید تنظیمات کنتراست، رنگ، اشباع، سطح سیاه و سفید و جزئیات را تغییر دهید.

ثابت‌سازی تصویر
بیشتر نرم‌افزارهای ویرایش، قابلیت کاهش لرزش تصویر را دارند. اگر فیلم شما لرزش دارد، می‌توانید در مرحله پساتولید آن را اصلاح کنید. همچنین می‌توانید با کاهش سرعت صحنه، تصویر را پایدارتر نشان دهید.

زمان شروع است!

بهترین راه یادگیری فیلمسازی، اقدام کردن است. همه نکات این مقاله را به خاطر بسپارید و شروع کنید. به این ترتیب، در مسیر ساخت یک اثر عالی قرار خواهید گرفت.

نوشته: شان بری

مستند زندگی هایائو میازاکی( از ایده تا اجرا – نگاهی به پشت صحنه تولید یک اثر استثنایی) 

مستند جدیدی که به زندگی و آثار هایائو میازاکی، اسطوره انیمیشن جهان می‌پردازد، نه‌تنها به دلیل موضوع جذاب خود، بلکه به خاطر روش تولید منحصربه‌فردش مورد توجه قرار گرفته است. این مستند که با همکاری تهیه‌کنندگان بین‌المللی و استودیو جیبلی ساخته شده، فرآیندی چندساله را پشت سر گذاشته تا بتواند تصویری جامع و اصیل از زندگی این کارگردان بزرگ ارائه دهد. 

 

 شروع پروژه: چگونه ایده این مستند شکل گرفت؟ 

به گفته تولیدکنندگان مستند، این پروژه از یک گفت‌وگوی ساده بین یک فیلمساز ژاپنی و یک تهیه‌کننده آمریکایی آغاز شد. آن‌ها متوجه شدند که با وجود محبوبیت جهانی میازاکی، هیچ مستند جامعی که به تمام جنبه‌های زندگی و روش کاری او بپردازد، وجود ندارد. پس از جلب موافقت اولیه استودیو جیبلی، تیم تحقیقاتی گسترده‌ای تشکیل شد تا اطلاعاتی دقیق از دوران مختلف زندگی میازاکی جمع‌آوری کند. 

 

 تحقیقات گسترده: از خاطرات کودکی تا اسناد استودیو جیبلی 

یکی از چالش‌های اصلی این پروژه، دسترسی به منابع معتبر بود. تیم سازنده با همکاری نزدیک با خانواده میازاکی، دوستان و همکاران قدیمی او، توانستند به خاطرات شخصی، طراحی‌های اولیه و حتی فیلم‌های خانگی دست پیدا کنند. همچنین، استودیو جیبلی برای اولین بار اجازه دسترسی به آرشیو اختصاصی خود، شامل استوری‌بوردهای دست‌نویس میازاکی و نسخه‌های اولیه فیلم‌هایش را به تیم مستند داد. 

 

 فیلمبرداری: دنبال کردن ردپای میازاکی از توکیو تا جنگل‌های ژاپن 

فیلمبرداری این مستند در مکان‌های نمادین مرتبط با زندگی میازاکی انجام شده است، از جمله: 

– محله کودکی او در توکیو که در جنگ جهانی دوم ویران شد. 

– استودیو جیبلی و میز کار شخصی میازاکی، جایی که او بیشتر شاهکارهایش را خلق کرد. 

– مناطق روستایی ژاپن که الهام‌بخش بسیاری از صحنه‌های طبیعت در فیلم‌های او بودند. 

فیلمبرداران این مستند از تکنیک‌های سینمایی و انیمیشن ترکیبی استفاده کردند تا روح آثار میازاکی را در قالب مستند زنده کنند. 

 

 مصاحبه‌های اختصاصی: از همکاران جیبلی تا ستاره‌های هالیوود 

یکی از نقاط قوت این مستند، مصاحبه‌های اختصاصی با افرادی است که مستقیم یا غیرمستقیم تحت تأثیر میازاکی قرار گرفته‌اند، از جمله: 

– توشیو سوزوکی، تهیه‌کننده افسانه‌ای جیبلی. 

– گورو میازاکی، پسر هایائو و کارگردان انیمیشن. 

– جان لَسِتِر (مدیر پیکسار) و وس اندرسون که هر دو از تحسین‌کنندگان میازاکی هستند. 

– صداپیشگان معروف فیلم‌های میازاکی در نسخه‌های دوبله شده. 

 

 تدوین و ساختار روایی: بازتاب سبک منحصربه‌فرد میازاکی 

از آنجا که میازاکی به روایت غیرخطی و شهودی مشهور است، تیم مستند نیز از یک ساختار مرسوم پیروی نکرده است. تدوین این اثر به گونه‌ای است که بین گذشته و حال، واقعیت و انیمیشن، در رفت‌وآمد است تا مخاطب را به درک بهتری از ذهن خلاق میازاکی برساند. بخش‌هایی از مستند حتی بدون روایت صوتی و تنها با موسیقی و تصویر پیش می‌روند، درست مانند سکانس‌های معروف فیلم‌های میازاکی. 

 

 موسیقی: ادای احترامی به جو هیسایشی 

موسیقی متن این مستند توسط یک آهنگساز ژاپنی ساخته شده که تلاش کرده تا هم از سبک جو هیسایشی (آهنگساز همیشگی میازاکی) الهام بگیرد و هم صدای منحصربه‌فرد خود را داشته باشد. در بخش‌هایی از مستند، از موسیقی اصلی فیلم‌های میازاکی نیز استفاده شده است. 

 

 پست‌ تولید و جلوه‌های ویژه: تلفیق انیمیشن و تصاویر واقعی 

برای نشان دادن فرآیند خلق انیمیشن‌های میازاکی، تیم سازنده از جلوه‌های بصری و انیمیشن دیجیتال استفاده کرده تا طراحی‌های دست‌نویس او را به حرکت درآورد. همچنین، برخی از صحنه‌های مستند به سبک فیلم‌های میازاکی رنگ‌آمیزی شده‌اند تا حس و حال آثار او را تداعی کنند. 

 واکنش‌ها و انتظارات: آیا این مستند لیاقت میازاکی را دارد؟ 

پیش‌نمایش این مستند در چند جشنواره تخصصی، بازخوردهای بسیار مثبتی از منتقدان دریافت کرده است. بسیاری معتقدند این اثر نه‌تنها یک بیوگرافی، بلکه یک تجربه سینمایی است که عمق هنر میازاکی را نشان می‌دهد. 

این مستند نه‌تنها برای طرفداران میازاکی، بلکه برای همه علاقه‌مندان به سینما و انیمیشن یک گنجینه بصری به شمار می‌آید که روند خلق یک شاهکار را از ذهن یک نابغه تا پرده نقرهای به تصویر می‌کشد.

هوش مصنوعی در خدمت تولید موسیقی فیلم( انقلابی در مستندسازی و فیلمسازی)

تحولی نوین در صنعت صداگذاری

در عصر دیجیتال امروز، هوش مصنوعی به یکی از ارکان اساسی تولید محتوای چندرسانه ای تبدیل شده است. جدیدترین نوآوری در این زمینه، ظهور پلتفرم هایی مانند Beatoven.ai است که با استفاده از الگوریتم های پیشرفته، امکان تولید خودکار موسیقی متناسب با محتوای ویدیویی را فراهم می کنند. این فناوری به ویژه برای فیلمسازان مستقل و تولیدکنندگان محتوای دیجیتال تحول آفرین بوده است.

قابلیت های منحصر به فرد Beatoven.ai

  1. تولید موسیقی بر اساس احساسات و کلمات کلیدی

این سرویس با دریافت کلمات کلیدی مرتبط با حس و حال مورد نظر کاربر (مانند “غمگین”، “شاد”، “مهیج” یا “عرفانی”)، موسیقی مناسب را تولید می کند. این ویژگی برای فیلمسازان مستند که نیاز به همراهی موسیقی با تغییرات احساسی در روایت دارند، بسیار ارزشمند است.

  1. عدم نیاز به تخصص موسیقی

یکی از موانع اصلی فیلمسازان مستقل، دسترسی به موسیقی با کیفیت و متناسب با اثرشان بوده است. Beatoven.ai این مشکل را با حذف نیاز به دانش موسیقی حل کرده است. کاربران تنها با تکیه بر سلیقه شخصی و درک حسی از اثر خود می توانند موسیقی مناسب تولید کنند.

  1. مدل قیمت گذاری مقرون به صرفه

این سرویس با ارائه پنج قطعه موسیقی رایگان به کاربران جدید، امکان آزمایش سیستم را فراهم می کند. پس از آن، هر دقیقه موسیقی اضافی تنها 3 دلار هزینه دارد که در مقایسه با هزینه استخدام آهنگساز حرفه ای بسیار مقرون به صرفه است.

کاربردها در صنعت فیلم و مستند

  1. تولید مستندهای کم بودجه

فیلمسازان مستقل و تولیدکنندگان مستند با بودجه محدود می توانند از این سرویس برای ایجاد موسیقی اصلی اثر خود استفاده کنند، بدون نیاز به سرمایه گذاری سنگین در بخش موسیقی.

  1. تولید محتوای دیجیتال

وبلاگ نویسان ویدیویی، تولیدکنندگان محتوای آموزشی و سازندگان پادکست های تصویری می توانند به سرعت و به آسانی موسیقی متناسب با محتوای خود ایجاد کنند.

  1. پیش تولید فیلم های بلند

کارگردانان می توانند در مراحل اولیه تولید از این سرویس برای ایجاد موسیقی موقت استفاده کنند تا حس و حال صحنه ها را بهتر به تیم تولید منتقل کنند.

چالش ها و محدودیت ها

اگرچه این فناوری امکانات جدیدی را پیش روی فیلمسازان قرار داده، اما هنوز نمی تواند جایگزین کامل آهنگسازان حرفه ای شود. موسیقی تولید شده توسط هوش مصنوعی ممکن است فاقد عمق هنری و ظرافت های احساسی آثار ساخته دست بشر باشد. همچنین، مسئله حق تکثیر و مالکیت معنوی آثار تولید شده توسط هوش مصنوعی هنوز به طور کامل روشن نیست.

آینده موسیقی فیلم با هوش مصنوعی

پیش بینی می شود در آینده نزدیک شاهد ادغام عمیق تر این فناوری ها در فرآیند تولید فیلم باشیم. امکان تولید موسیقی بر اساس تحلیل خودکار محتوای ویدیویی و همگام سازی دقیق تر موسیقی با تغییرات صحنه از جمله قابلیت های مورد انتظار در نسخه های آینده چنین پلتفرم هایی است.

ظهور ابزارهایی مانند Beatoven.ai نشان دهنده دموکراتیک شدن هرچه بیشتر صنعت فیلمسازی است. این فناوری ها امکان تولید محتوای باکیفیت را برای طیف وسیع تری از خلاقان فراهم می کنند و مرزهای جدیدی در روایت سینمایی و مستند می گشایند. هرچند که این ابزارها جایگزین کامل استعدادهای انسانی نخواهند شد، اما بدون شک ابزارهای ارزشمندی در اختیار فیلمسازان قرار می دهند.

ربات فیلمبردار اطلس!

ربات اطلس بوستون داینامیکس: انقلابی در فیلمبرداری و مستندسازی با فناوری هوش مصنوعی

صنعت فیلمسازی و مستندسازی همواره در پی یافتن راه‌های نوین برای بهبود کیفیت تصاویر، کاهش هزینه‌ها و دستیابی به زوایای دید غیرممکن بوده است. اکنون، با ورود ربات اطلس (Atlas) ساخت شرکت بوستون داینامیکس (Boston Dynamics) به عرصه فیلمبرداری، فصل جدیدی در تولید محتوای سینمایی و مستند آغاز شده است. این ربات انسان‌نما که پیشتر به دلیل توانایی‌های حرکتی فوق‌العاده در محیط‌های صنعتی شناخته می‌شد، حالا با همکاری شرکت‌های WPP (بریتانیا) و Canon، به یک فیلمبردار تمام‌عیار تبدیل شده است.

ربات فیلمبردار: قابلیت‌های منحصربه‌فرد اطلس

۱. دقت و پایداری در شرایط سخت

یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های فیلمبرداری در محیط‌های دشوار، حفظ ثبات دوربین است. ربات اطلس با بهره‌گیری از سیستم‌های پیشرفته تعادل و کنترل حرکتی، قادر است دوربین‌هایی با وزن تا ۲۰ کیلوگرم را در موقعیت‌های پیچیده نگه دارد. این ویژگی امکان ثبت نماهای بلند و پایدار را فراهم می‌کند، حتی در شرایطی که فیلمبرداران انسانی قادر به حفظ ثبات نیستند.

۲. فیلمبرداری در مکان‌های غیرقابل دسترس

از جمله کاربردهای انقلابی اطلس در صنعت فیلمسازی، توانایی آن در ضبط تصاویر از مکان‌هایی است که برای انسان‌ها خطرناک یا غیرقابل دسترس هستند. به عنوان مثال، این ربات می‌تواند در داخل آتشفشان‌ها، مناطق پرت، یا محیط‌های زیرآبی عمیق به فیلمبرداری بپردازد. این قابلیت، افق‌های جدیدی را در تولید مستندهای علمی و ماجراجویانه باز می‌کند.

۳. شات‌های تکرارشونده با دقت بالا

در تولیدات سینمایی، گاهی نیاز به تکرار یک نما با دقت بسیار بالا وجود دارد. ربات اطلس می‌تواند حرکات از پیش برنامه‌ریزی‌شده را با دقت میلی‌متری اجرا کند، که این امر امکان ثبت شات‌های یکسان در چندین برداشت را فراهم می‌سازد. این ویژگی به ویژه در جلوه‌های ویژه و صحنه‌های اکشن بسیار ارزشمند است.

نقش هوش مصنوعی در آموزش ربات اطلس

برای آموزش اطلس در ایفای نقش فیلمبردار، تیم توسعه‌دهنده از مدل‌های هوش مصنوعی تصویری انویدیا (NVIDIA) با نام Cosmos استفاده کرده است. این مدل‌ها امکان تولید داده‌های آموزشی مصنوعی و واقع‌گرایانه را فراهم می‌کنند و به ربات کمک می‌کنند تا محیط‌های مختلف فیلمبرداری را شبیه‌سازی و درک کند.

چرا Cosmos؟

ایجاد محیط‌های مجازی: مدل Cosmos می‌تواند لوکیشن‌های فیلمبرداری مجازی را با جزئیات بالا تولید کند تا ربات در یک فضای شبیه‌سازی‌شده آموزش ببیند.

بهینه‌سازی حرکات دوربین: هوش مصنوعی به اطلس کمک می‌کند تا بهترین زاویه‌ها و حرکات دوربین را برای هر صحنه محاسبه کند.

یادگیری تطبیقیربات می‌تواند از تجربیات گذشته خود یاد بگیرید و در شرایط جدید عملکرد بهتری داشته باشد.

آینده فیلمبرداری رباتیک: تحولی در صنعت سینما و مستند

ورود ربات‌های انسان‌نمایی مانند اطلس به صنعت فیلمسازی، تنها یک گام ابتدایی در مسیر تحول این حوزه است. در آینده، ممکن است شاهد استفاده از این فناوری در موارد زیر باشیم:

  • فیلمبرداری خودکار در استودیوها
  • تولید مستندهای طبیعت با کمترین دخالت انسانی
  • استفاده در گزارش‌های خبری از مناطق بحرانی
  • همکاری با کارگردانان برای خلق نماهای کاملاً جدید

ربات اطلس بوستون داینامیکس با ترکیب فناوری رباتیک پیشرفته و هوش مصنوعی، مرزهای فیلمبرداری را جابه‌جا کرده است. این نوآوری نه‌تنها کیفیت تولیدات سینمایی و مستند را ارتقا می‌دهد، بلکه امکان کشف زوایای دید جدید و ضبط تصاویر خیره‌کننده از مکان‌های ناشناخته را فراهم می‌سازد. به نظر می‌رسد در آینده‌ای نزدیک، حضور ربات‌های فیلمبردار در پشت صحنه‌های هالیوود و شبکه‌های مستندسازی به امری عادی تبدیل شود.

آیا روزی خواهد رسید که یک ربات، برنده جایزه اسکار بهترین فیلمبرداری شود؟ پاسخ این سؤال شاید چندان دور از ذهن نباشد.

تعیین کف دستمزد کارگردانی فیلم مستند در سال ۱۴۰۴ توسط انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند

در نخستین جلسه رسمی هیات مدیره انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند در سال جدید، با توجه به شرایط اقتصادی چالش‌برانگیز و افزایش قابل توجه هزینه‌های تولید، کف دستمزد کارگردانی فیلم‌های مستند برای سال ۱۴۰۴ تعیین و اعلام شد.

این تصمیم با در نظر گرفتن تورم فزاینده و تأثیر آن بر هزینه‌های تولید فیلم مستند اتخاذ شده است تا از حقوق صنفی کارگردانان این حوزه حمایت شود.

جدول دستمزدهای مصوب:

نوع مستند

مدت زمان

کف دستمزد (تومان)

مستند کوتاه

تا ۳۰ دقیقه

۱۸۰ میلیون

مستند نیمه‌بلند

تا ۶۰ دقیقه

۴۰۰ میلیون

مستند بلند

تا ۹۰ دقیقه

۵۶۰ میلیون

نکات کلیدی مصوبه:

این مبالغ کف دستمزد است و با توجه به پیچیدگی پروژه، ژانر، تک‌قسمتی یا مجموعه‌ای بودن، امکان افزایش تا ۲۰ درصد وجود دارد.

دستمزدهای اعلام شده مبتنی بر شرایط تورمی سال جاری است و سال آینده با توجه به شاخص‌های اقتصادی جدید بازنگری خواهد شد.

رعایت این مصوبه برای تمامی اعضای صنف الزامی است و باید در قراردادهای جدید منعکس شود.

هیات مدیره انجمن صنفی کارگردانان سینمای مستند از تمامی دست‌اندرکاران و تولیدکنندگان مستند دعوت کرد تا با رعایت این مصوبه، گامی در جهت حفظ حقوق صنفی و ارتقای کیفیت تولیدات مستند بردارند.

تاریخ اجرا: این مصوبه از تاریخ انتشار این اطلاعیه لازمالاجراست.